darkness

متن مرتبط با «دعای روز شنبه اول هفته» در سایت darkness نوشته شده است

اولین پست امسال

  • به نام خدا۲۸ اسفند شیفت شب بودمافطار اومد خونمون و بعدش منو رسوند سرکاردوست داشتم یه روز قبل از سال تحویل برم خونه مادرشوهرم و هفت سین بچینم ولی موفق نشدمحتی نرسیدم یه تماس بگیرمبعد از شیفت رسیدم خونه چون تقریبا تا صبح بیدار بودم تا ساعت یک خواب بودمبعدش بیدار شدم تا جمع و جور کردم با پدرم رفتیم بازار شیرینی و سبزه و میوه بخریمیه گلدون گل و شیرینی خریدم برای شگومی :)دقیقا موقع افطار رسیدیم خونهبعد از افطار یه استراحتی کردیم و مادرم و برادرم که رفتن بیمارستان منو پدرم و سید خونه بودیمتااا موقع سحر که موفق شدیم هفت تا سین رو جور کنیم و سال رو تحویل کنیمزمان بقدری زود میگذره که اصلا عجیب و غریبروز اول عید با یه گلدون گل و شیرینی راهی خونه مادرشوهرم شدیم وقتی رسیدیم دیدیم بنده خدا خوابیده :))بعد از بیدار شدن و ماچ و موچ و تبریک عید رفتیم خونه مادرجون یه سری زدیم و برگشتیمشب هم خونه اون یکی مادرجون رفتیم عموجون و خونوادش و عمه جون و خانواده اش اومدن یه شلوغ پلوغی شد که نگو :/بعد همه با هم اومدن اینور خونه ما :/خیلی خسته شدم جوریکه نتونستم شب بخوابم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دومین روز عید

  • وقتی از سرکار برگشتم و دید من تازه از خواب بیدار شدم ازم ناراحت شدالبته خودمم یجوری شدم ولی خب چیکار میتونستم بکنم من که تو خواب متوجه نبودم ساعت چنده بیدار شم :/ یکم غرغر کرد و بعد نصیحتم کرد :) بهش حق میدم، تنبل شدم و هیچکاری نمیکنم , ...ادامه مطلب

  • چقدر بالا و پایین داره این روزگار

  • داشتم به سالی که گذشت فکر میکردم چقدر اتفاقای مختلف افتاده یادمه هر سال اسفند ماه که می‌شد هوا یجور خاصی بهاری بود نه بهار بود ، نه زمستون ولی امسال شکر خدا همه اش بارون و برفه و از ماه های قبل زمستونی تر شده نمیدونم چطور شده که مثل سال‌های قبل اون حسی که همیشه اسفند ماه داشتم رو ندارم عشق به گردش و بازار گردی و این داستانا حقیقتا حوصله اش نیست انگار نه انگار قراره سال نو بشه و لحظه سال تحویل و این داستانا چقدر من فکر میکردم و برنامه می‌ریختم چه کنم چه, ...ادامه مطلب

  • شنبه

  • من همیشه از شنبه ها خوشم نمی اومد از یکشنبه ها خوشم می اومد دلیل خاصی هم نداشت صرفا بخاطر اینکه فکر میکردم یکشنبه ها من آدم خوش شانس تری هستم یا شاید چون اتفاقات خوب برای من تو روزای یکشنبه میفتاد ولی اولین دیدار من با گنبد طلایی امام علی و زیارت ضریح امیرالمؤمنین روز شنبه بود هر شنبه ایی که میاد جدای از روز اول هفته بودنش فقط منو یاد اولین دیدار میندازه اصلا چقدر خوب شد که اول هفته با یاد امیرالمؤمنین شروع بشه , ...ادامه مطلب

  • دو روز باقی مانده

  • دو روز دیگه ماه رمضون امسال هم تموم میشهو امشب آخرین شیفته فروردین ماهو اما بعد از این داستان اردیبهشت شروع میشهفروردین امسال شروع متفاوتی با سالهای قبل برای من داشتامسال لحظه ی سال تحویل رو در بیمارستان و در کنار همکارانم شروع کردمو اولین سحر ماه رمضون هم در بیمارستان بودمعید امسال برای من فقط شیفت‌های پشت سر هم بود بدون استراحت۱۶ ام به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام شیفت خودم رو جابه جا کردم با همکارم تا بتونم افطاری مهمون سفره حضرت باشم و خداروشکر واقعا شب قشنگی بوداولین شب قدر امسال هم بیمارستان بودمولی دو شب قدر باقی مونده مثل سالهای قبل خونهیادمه تا قبل از این شب های قدر سال آخر دانشگاهم با دوست عزیزم مسجد دانشگاه بودیم که چقدر حال و هوای خوب و دلچسبی داشتاین ماه خیلی سر اینکه برنامه ام چرا اینجوریه حرص خوردم ولی میدونستم تموم میشه :)ولی روسیاهیش می مونه بقول همکارم , ...ادامه مطلب

  • چهارشنبه سوری اومده بپریم از رو آتیش

  • واقعا انگار همین دیروز بود که دور هم جمع شدیم قشنگ یادمه بعدش گفتم اوووو تا سال بعد و امروز سال بعدش بود :/ به سرعت برق و باد داریم فقط جلو میریم خدایا شکرت ❤️ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اولین شیفت شب این ماه

  • پارسال این موقعا بشدت درگیر بودم کارم رو درست کنم تا بتونم هرچه زودتر برای بیمارستان ثبت نام کنمخب الان چهار ماهه از بیمارستان اومدنم میگذره و شیفت شبمخب که چی؟چیشد الان؟ :/چقدر من حرص خوردمآخرش که چی؟یادمه قبل از سال جدید یه حسی داشتم که چندان خوشایند نبودمدام درحال فرار کردن از اون حس بودماحساس افسردگی شاید!چمبره زده بودم رو یوتیوب و کلیپ های مدگل و جیدال و بعدشم سپی و نیلو رو می دیدماز ۱۵ ام که موفق شدم هم کار ثبت نامم درست کنم و دوره آموزشی بخرم خیلی میخواستم برنامه بریزم برای آموزش زبان و فلان و بهمانطبق سال‌های قبل مهمونم داشتیم :)تا هفته ی اول عید که مهمونا برن انگار زیادی سرگرم بودمچقدر لحظه ی سال تحویل ۴۰۱ برام قشنگ بود انگار همین دیروز بودچشام اشکی شدهفته ی دوم عیدم هر جوری بود گذشت و ماه رمضون اومدبا شروع ماه مبارک دوباره برنامه هام بهم ریخت :))خودم بهم ریختماولین ماهی بود که دعای جوشن رو کامل خوندم و لذت بردمبعد هر چی به آخر ماه نزدیکتر می‌شدیم بیشتر حالم بدتر میشدچقدر سخت گذشت اون روزا و اون شباحدودا یه هفته ایی از عید فطر گذشته بودبرنامه تهرانم کنسل شدولی برنامه مشهد ردیف شدناراحت از کنسلی تهرانبدون هیچ حسی برای رفتن به مشهدتمام تلاشمو کردم سعی کنم از سفر لذت ببرمحواسم نبود امام رضا باید بطلبه که بتونی وارد حرم بشیبدون هیچ حسی وارد حرم شدمولی انگار به محض وارد شدناون حس خوب تمام وجودمو گرفتمنی که هیچ حسی نداشتمرسیدم به پنجره فولاد زااااااار زدمانگار تو آغوش مهربون ترین آدم کره ی زمین حل شده بودمانگار رها شده بودم اصلا یادم نمی اومد چرا حالم خراب بودچقدر خوب بود :(((( بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اول اسفند

  • پارسال همچین روزی از انتقال خون اومدم بیرون :)و نگران از آینده ی پیش رو الان تو راهی هستم که قلبم داره برای این راه تند تند میزنه و یادآور خاطرات قشنگ چهارساله ی منه ❤️دوس دارم با تمام وجودم تمام اون خاطرات رو بغل کنم , ...ادامه مطلب

  • آخرهفته

  • آخر هفته ایی فارغ از درس که هم اکنون با استرس همراه شده :/خیلی جالبه که صبح تا لنگ ظهر میخوابم موقع عصر هم اینور اونور میکنم و اینگونه روز میگذرونم شب که میشه استرس میگیرم:| کاش این استرس صبح که قراره از خواب بیدار شم بیاد سراغم  , ...ادامه مطلب

  • بخش جذاب امروز

  • #به_سرویس_نرسیدم #منتظرم  #کجایی؟ #آدرس #وای_با_کفش_اومدم_داخل  #از_همه_بزرگتری #ناراحت_میشیم  #مهربونی , ...ادامه مطلب

  • سه شنبه های بی او

  • و زندگی جریان دارد...  پ.ن. و دیگر هیچ! , ...ادامه مطلب

  • اولین بارون پاییزی :))))

  • پاییز باشد و بارانم ببارد....... +خدایا مهربونیت رو شکر :-*** #شیر_موز #کیک ,اولین,بارون,پاییزی ...ادامه مطلب

  • يكشنبه

  • اولین یکشنبه ی مهر که واسه من مهربون ترین بود :))))) اول صبح هم اتاقی جآنِ دلبر (میم) از خوابِ ناز بیدارت کنه و واسه صبحونه چای و نون پنیر بزنی به بدن ^-^ تایم بین دو کلاس sa رو ببینی، ولی نگاش نکنی!  #چال_گونه #ولش_کن #آدرس #سه_سال #میدون #ترمک پ.ن. بعد از تموم شدن کلاس و قبل از رسیدن اتوبوسِ واحد کلی با همکلاسیا گپ بزنی و با رفیقت بری شیرموز بستنی بخوری :))  + علاوه بر اون هم، عصر پاییزی میم جآ,يكشنبه ...ادامه مطلب

  • امروز بیست و نهم شهریوره :)))

  • تولد داریم :))))) نامبرده ع.ع امروز متولد شدن :))))),امروز,شهریوره ...ادامه مطلب

  • امروز

  • رفتاره مهربون امروزم خیلی حالم رو خوب کرد :)))) ,امروز ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها