یادمه

ساخت وبلاگ

یادمه روزای اولی که وارد دانشگاه شدم ترم بالایی های خودمو که می دیدم با خودم میگفتم وای یعنی میشه منم یه روز ترم بالایی بشم 

یعنی چقد طول میکشه که منم ترم به ترم برم بالا 

یادمه سال اول و ترم یک میگفتن بچه های ترم هفت و هشت به بعد دیگ همشون بیمارستانن و کلاسی تو دانشگاه ندارن 

با خودم میگفتم عههه یعنی چقد بزرگ باشن و ما که تازه ترم یکیم اول راه کوووو تا ما ترم هفت و هشت بشیم و تازه بخوایم بریم بیمارستان 

گذشت و گذشت حالا من فارغ التحصیل شدم 

گذشت مثل برق و باد و من اصلا نفهمیدم کی اینقد بزرگ شدم 

اون موقع بچه های ترم هفت برام خیلی بزرگ بنظر می رسیدن 

من که تازه فارغ التحصیل هم شدم پس یعنی بزرگتر از ترم هفتیام هستم 

باورم نمیشه من همون دختر ترم اولی ایی هستم که خودمو خیلی کوچیکتر از این حرفا می دیدم و حالا خیلی بزرگتر از اونی شدم که فکرشو می کردم 

پ.ن‌. نمیدونم کی قراره این دلتنگی اون دوران تموم میشه، چجوری باید دلتنگی رو تحمل کرد؟ خیلی بیش از پیش دلتنگم خیلی :(((

darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 191 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 20:56